آئین زندگی
نویسنده:
دیل کارنگی
مترجم:
جهانگیر افخمی
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
نگرانی نتیجه رشد و تعقل نیست، غریزی و فطری ما است. اولین حالی را که طفل نوزاد در تماس با این عالم حس میکند و فریاد می زند، وحشت و نگرانی است. محیط این دنیا برای ما ترکیبی است از درد و خوشی، رنج و راحت، وحشت و امنیت، خواستنی و نخواستنی، ما بحکم طبیعت مدام بدنبال خوبی ها تلاش می کنیم و از بدیها میگریزیم، از ترس ناملائم و خطر در هراسیم و از بیم آنکه بمنظور نرسیم آشفته و نگران، وجود ما هیچ آنی از آرزو و پرهیز و عشق و نفرت خالی نیست، وجودیکه پیوسته دچار اندیشه سود و تشویش زیان باشد، ناچار همیشه نگران
خواهد بود. لیکن این نگرانی تنها زائیده احتیاجات وجود ما نیست، مقداری هم ارث و یادگار پدران دور ما است که در غارهای مخوف و جنگل های تاریک و بیابانهای پرغول زندگی می کردند و متصل با عناصر و دشمنان در جنگ و ستیز بودند، ولی چه فایده که هر چه از ضروریات مادی فراغت پیدا می کنیم، گرفتار احتیاجات معنوی می شویم و خود را در مقابل اینهمه رمز و تاریکی که از هر جهت ما را فرا گرفته بیچاره و نگران می بینیم، از حوادث آینده بی خبریم و نمی دانیم فردا چه بر سرمان خواهد آمد، بروح و دل هیچ انسانی پی نمی بریم، از تصور زمان و مکان بی انتها عاجزیم و در فهم آفرینش و آفریننده بیچاره و درمانده، متحیریم که چرا آمده ایم و بکجا می رویم و از همه دردناکتر اینکه حتی خودمانرا نمی شناسیم...
بیشتر
نگرانی نتیجه رشد و تعقل نیست، غریزی و فطری ما است. اولین حالی را که طفل نوزاد در تماس با این عالم حس میکند و فریاد می زند، وحشت و نگرانی است. محیط این دنیا برای ما ترکیبی است از درد و خوشی، رنج و راحت، وحشت و امنیت، خواستنی و نخواستنی، ما بحکم طبیعت مدام بدنبال خوبی ها تلاش می کنیم و از بدیها میگریزیم، از ترس ناملائم و خطر در هراسیم و از بیم آنکه بمنظور نرسیم آشفته و نگران، وجود ما هیچ آنی از آرزو و پرهیز و عشق و نفرت خالی نیست، وجودیکه پیوسته دچار اندیشه سود و تشویش زیان باشد، ناچار همیشه نگران
خواهد بود. لیکن این نگرانی تنها زائیده احتیاجات وجود ما نیست، مقداری هم ارث و یادگار پدران دور ما است که در غارهای مخوف و جنگل های تاریک و بیابانهای پرغول زندگی می کردند و متصل با عناصر و دشمنان در جنگ و ستیز بودند، ولی چه فایده که هر چه از ضروریات مادی فراغت پیدا می کنیم، گرفتار احتیاجات معنوی می شویم و خود را در مقابل اینهمه رمز و تاریکی که از هر جهت ما را فرا گرفته بیچاره و نگران می بینیم، از حوادث آینده بی خبریم و نمی دانیم فردا چه بر سرمان خواهد آمد، بروح و دل هیچ انسانی پی نمی بریم، از تصور زمان و مکان بی انتها عاجزیم و در فهم آفرینش و آفریننده بیچاره و درمانده، متحیریم که چرا آمده ایم و بکجا می رویم و از همه دردناکتر اینکه حتی خودمانرا نمی شناسیم...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آئین زندگی